
قربانی جلاد خود را، احترام می کند
یک نوعی از بیماری روانی اینست که قربانی، جلاد خود را دوست می دارد و به وی احترام می گذارد و عزت و کرامت و شخصیت و ارزش های انسانی و فضائل بشری خود را در پای جلاد خود، ذبح می کند .
مثلا:
در نخستین روز های شکل گیری نهضت اسلامی در مکه، تعدادی زیادی از غلامان و بردگان بودند که در این جامعه جاهلی، در زیر شلاق و تازیانه اربابان خود، در رنج و اسارت به سر می بردند .
و زمانیکه اسلام آمد، این غلامان و بردگان با اسلام جنگیدند، و بخاطر محبت و دوستی به اربابان و جلادان خود، جان خود را قربان نمودند!
در حالیکه اسلام آمده بود تا آنها را آزاد کند و از حقوق غصب شده شان دفاع کند و عزت و کرامت و شخصیت و آزادی به گروگان گرفته شده شان را، به آنها باز گرداند .
عین این بیماری روانی را در این غلامان و بردگان نیز مشاهده می کنیم .
جلاد که به وی احترام می گذارند، از آن سوی اقیانوس ها دستور گرفته است تا فکر و فرهنگ وعقل و خانواده و عزت و اخلاق و شخصیت و آزادی و... این ها را ترور کند و روحیه جهاد را در نهاد شان خفه کند .
اما این ها با کمال بی شرمی و بدون اندک ترین احساس آزادی و عزت و بدون هیچگونه درکی از حقوق بشری شان و هیچگونه فهمی از انسانیت شان، دست به سینه به جلاد خود احترام می کنند .