نامه دوکتور بلتاجی برای دختر شهيد خود اسماء البلتاجی
درست شش سال پیش بتاریخ ۱۳ اگست سال۲۰۱۴م نامه یکی ازرهبران تحریک اخوان المسلمین محمد البلتاجی اززندان بنام دخترشهید (۱۷) ساله اش ( اسماء البلتاجی ) که درمیدان رابعه العدویه قاهره ( مصر) توسط فایرمرمی عساکربی رحم حکومت کودتاچی عبدالفتاح السیسی به شهادت رسید .
(شاید نامه های زیادی را مطالعه و یا هم نوشته باشید، مگر امروز نامه یک پدر را که بنام دختر شهید خود نوشته مطالعه کنید-
نامه یک رهبر اخوان المسلمین محمد البلتاجی که بنام دختر شهید 17 ساله اش (اسما البلتاجی) نوشته مطالعه نمایید کسیکه در مصر به شکل ظالمانه مورد هدف گلوله قرار گرفت.)
جان پدر! ای استاد محترم! من به شما خدا حافظ نه میگویم چراکه به زودی باهم خواهیم دید- بزودی جان پدر، بسیار زود-
جان پدر! شما یک زندگی با سعادت ،با شرف با عزت و با وقار راسپری نمودید- زندگی که در آن در مقابل خیانت بیزاری را از خود به نمایش گذاشتید و با آزادی محبت را.
شما همیشه خاموشانه برای این قوم در میان فرهنگهای مختلف در تلاش جهت های جدید بودید تا در اصلاح آنها کمک کرده باشید. شما هرگز مغلوب آن احساسات نه شدید که سایرجوانان به سن شما از آن رنج می برند اگرچه تعلیمات موجوده برای مطمین کردن جذبه خواهشات شما کافی نه بود اما با آن هم شما همیشه در صنف خود اول نمره می بودید.
جان پدر! من در این زندگی مختصر نه توانستم با بودنم در کنار شما از لحظات زیبای زندگی شما بهره مند شوم.بخصوص بخاطریکه کمی وقت برایم اجازه این کار را نمی داد-
(جان پدر! شاید به یاد داشته باشید) برای بار آخر زماینکه ما در رابعه العدویه یکجا باهم نشتسته بودیم شما برایم شکایت کردید پدر جان ! شما با بودن تان با ما هم مصروف می باشید!! و من برای تان گفتم ( که این زندگی شاید کافی نیست که ما از یکجا بودن با هم لذت برده بتوانیم، مگر من از خداوند ج دعا میکنم که ما در بهشت با هم یکجا باشیم)
جان پدر! دو روز قبل از شهادت شما من شما را در خواب دیدم که لباس سفید عروسی به تن کرده بودید، شما خیلی زیبا و دلنشین معلوم می شدید- من با شفقت از شما سوال کردم که آیا این شب عروسی شما است، شما در جواب گفتید نه خیر پدر! این در ظهر خواهد بود نه در نا وقت شام- وقتی برایم خبر رسید که شما در وقت ظهر به شهادت رسیدید من احساس کردم که شما در خواب به من چه گفته بودید.- من یقین دارم که الله متعال شهادت شما را قبول فرموده- شهادت شما در عزم و یقین من این را اضافه نمود که ما بر حق هستیم و دشمن ما بر باطل!
من خیلی متاسفم که در رسومات آخر شما شرکت کرده نه توانستم و از جبین شما بوسه مملو ازشفقت گرفته نه توانستم، من نماز جنازه شمارا خوانده نه توانستم- مگر جان پدر! من به الله سوگند یاد میکنم که من از رفتنم به کام مرگ هراس نه داشتم و نه هم از کدام قید ظالمانه هراس داشتم، مگر من میخواستم این پیغام بدهم که شما جان شیرین تان را برای انقلاب و حصول اهداف آن قربان کردید- روح شما در مقابل این خاینین بر درجات ارفع و بالا فایز گردیده- یک گلوله خاینانه سینه شما را شگافته – چه یک روح با عزم و پاکیزه- من یقین دارم که الله متعال شما را به این مقام از این سبب انتخاب کردکه شما با او مخلص بودید.-
جان پدر! و یک استاد معزز! در آخر فقط می خواهم بگویم که من برای شما خدا حافظ نه میگویم بلکه برایتان مبارکباد میگویم ما بزودی باهم یکجا شدنی هستیم در کنار پیامبر محبوب و یاران او در بهشت یکجا شدنی هستم- جاییکه ما، اشتیاق ملاقات باهمدیگر و دوستان و عزیزان خود را داریم وبا ملاقات و صحبت کردن با آنها لذت خواهیم برد.
پدر شما محمد البلتاجی
ترجمه از صفحه اخوان المسلمون -اردو