
فرق عرف با شریعت و دین
آیا انواع لباس ها، ماندن لنگی بر سر، گذاشتن ریش و ...از جمله اموری نیستند که شامل عرف جامعه است و با گذشت زمان و تغییر شرایط دگرگون می شوند؟
برای اینکه مفهوم دقیق عرف را دریابیم توجه شما را به دیدگاه های علمای قدیم مسلمانان و دانشمندان معاصر جلب می نمایم ؛
۱- تعریف عرف از دیدگاه دانشمندان مسلمان در قدیم :
برای رسیدن به این هدف به آرأ مجتهدین بزرگ جهان اسلام مراجعه می کنیم فکر می کنم قبل از شناختن مجتهدین بزرگ نمی توان به اهمیت و جایگاه عرف در آرأ آن ها پی ببریم.
مجتهدین بزرگ اسلام و معنی اصطلاحی اجتهاد ؛
علما اجتهاد را چنین تعریف می کنند "راه دیگری برای آگاهی و استنباط و قبول مطالب این است که نه از راه شنیدن از شخصی و دیدن در کتابی بلکه از راه فشار بر فکر (عقل) می توان با استفاده از ادلهٔ فقهی (منابع استخراج احکام) به نتیجه و آگاهی مطلوب دست یافت" و چنین جد و جهد را اجتهاد و دارندهٔ آن را مجتهد می نامند. اجتهاد به معنی یافتن حکم یک موضوع توسط عقل است با مراجعه به کتاب و سنت و اجماع از طریق قیاس، استحسان، عرف، سد ذرایع و مصالح مرسله وغیره. در حقیقت اجتهاد یک پروسه عقلی است. منظور از آگاهی در تعریف اجتهاد همین مطلب است. انسان مجتهد با دانش وسیعی که از علوم مختلف اسلامی دارد می تواند حکم یک موضوع را نخست از کتاب (قرآن)، سنت و اجماع بیابد و اگر در آنها حکم آن را نیافت به منبع عرف و اقوال اصحاب مراجعه می کند و اگر در آن ها هم نیافت به قاعده ها و روش های فقهی مانند قیاس، سد ذرایع، مصالح مرسله، استحسان و عمل اهل مدینه و... مراجعه می کند. باید در بین منابع استنباط و قواعد و روش های استنباط فرق گذاشت. منابع عبارت اند از قرآن، سنت، اجماع، اقوال اصحاب و عرف میباشد. اما قیاس. استحسان، سد ذرایع، مصالح مرسله وغیره از جمله روش ها و قاعده های اند که توسط آن ها یک مجتهد می تواند حکم موضوعات را که از قرآن و سنت و اجماع نیا بد بیابد یعنی این پروسه در این موارد اخیرالذکر کاملأ یک پروسه عقلی است و هم عقل انسان ها در مراحل مختلف رشد و کشور ها و زمان ها و مکان ها باهم فرق می کند. بنأ احکام اجتهادی که با قاعده ها و روش ها (قیاس استحسان و...) بدست آمده اند ثابت نمی باشند و اختلافات آرأ در بین مجتهدین بیشتر از همین سبب بوجود آمده است.
در اینجا به این نکته باید اشاره شود که عقل در بین فقهای بزرگ اهل سنت در مقام چهارم قرار دارد یعنی در مقام اول قرآن قرار دارد و دوم سنت نبوی و سوم اجماع و چهارم عقل (قیاس٫ عرف و...) است و آنها نص (قرآن و سنت) و اجماع را مقدم بر عقل می دانستند ولی برعکس در جهان غرب ملاک عقل است و همه قوانین آنها عقلی و بشری است. در قدیم فرقه کلامی معتزله هم عقل را مقدم بر نص و اجماع می دانستند و به پیروی از آنها بعضی از فرقه های مسلمانان هم عقل را مقدم بر نص و اجماع می دانستند و میدانند و مذهب آنها بیشتر عقلی و بشری است.
فرقه معتزله معتقد بودند که نص (قرآن و سنت) را باید با ترازوی عقل سنجید و تفسیر کرد. موضوع مخلوق بودن قرآن در زمان خلافت مأمون الرشید و پسرش معتصم برخاسته از همین طرز تفکر بود آنها همه علمای اهل سنت را جمع می کردند و آنها را بر سر دو راهی قرار می دادند و اگر یکی از آن ها از ترس جان به مخلوق بودن قرآن اقرار می کرد نجات می یافت و اگر می گفت که قرآن مخلوق نیست بلکه کلام ازلی خدا است یا بقتل می رسید و یا شکنجه می شد و محبوس می گردید.
در اینجا هدف بیان مقام عقل در حوزه وضع قوانین است نه در هنگام مکلف شدن شخص به اجرا ی احکام شرعی. زیرا دین اسلام عاقل بودن و بالغ بودن را شرط مکلف بودن یک شخص می داند و در این مقام هیچ اختلاف در بین اسلام و کشور های غیر مسلمان نیست.
مجتهدین بر حسب نوع دلایل و دایرهٔ فعالیت استباطی آنها چهار نوع هستند ؛
اول : مجتهد مطلق
دوم : مجتهد منتسب
سوم : مجتهد در مذهب
چهارم : مجتهد در فتوا ( فتوی )
مجتهد مطلق کسانی اند که احکام فرعی را مستقیمأ از دلایل فقهی یعنی قرآن، حدیث، اجماع، قیاس وغیره استخراج می نمایند . منابع استخراج احکام از نظر امامان اربعه ؛
اول : امام ابو حنیفه (رح) : قرآن، سنت، فتوی اصحاب، اجماع، قیاس، استحسان و عرف.
دوم : امام مالک (رح) : قرآن، سنت، فتوای اصحاب، اجماع، عمل اهل مدینه، قیاس، استحسان، عرف، سدذرایع و مصالح مرسله.
سوم : امام شافعی (رح) : قرآن، سنت، اجماع و اقوال اصحاب و قیاس.
چهارم : امام احمد حنبل (رح) : قرآن، سنت، قول اصحاب، قیاس، استصحاب، مصالح مرسله و سدذرایع.
به این نکته ظریف توجه فرمودید که از میان چهار امام بزرگوار فقط امام ابو حنیفه (رح) و امام مالک (رح) عرف را از جمله یی دلایل و منابع استخراج احکام فقه دانسته اند. در اینجا منظور از امام رهبر و پیشوای علمی است در جهان اسلام چند نوع امام داریم ؛
۱- امام سیاسی (رهبر سیاسی و حاکم سیاسی) مانند خلفای اموی و عباسی.
۲- امام علمی مانند امامان اربعه.
۳- امام علمی و سیاسی مانند خلفای راشدین.
۴- امام جماعت در نماز ها.
امامان بزرگوار همه اصطلاحات فوق الذکر را تعریف کرده اند از جمله عرف را نیز تعریف کرده اند :
عرف و عادت ؛ کار های معمولی و متداول در بین مردم است که مخالف دلایل شرعی نباشند و برخی از فقهای بزرگوار عرف را چنین تعریف کرده اند ؛ کار های معقول و خرد پسند است که طبع سالم انسان ها آنها را بپذیرد بطور مثال : برحسب عرف و عادت کسی که به حمام می رود در بارهٔ میزان مصرف آب و مدت مکث در آن با وی قرار نمی کنند و همچنین در خرید و فروش اشیا جزئی صیغهٔ ایجاب و قبول اجرا نمی گردد.
اما عرف از دیدگاه دانشمندان معاصر :
دانشمندان معاصر عرف را از دیدگاه های مختلف تعریف کرده اند از جمله :
۱- تعریف عرف در حقوق
۲- تعریف عرف بین المللی
۳- تعریف عرف در قانون کار
تعریف عرف در جامعه شناسی
ما فقط در پی تعریف عرف در حقوق هستیم. عرف به مجموعه عادات رفتار ها، آداب و باور هایی گفته می شود که صرف نظر از درستی و نادرستی آن ها از سوی افراد یک جامعه پذیرفته می شود مانند بازی بزکشی، اطن ملی، نوع و رنگ کالا از قبیل پیراهن، چپن و دریشی و لنگی، کلاه قره قولی، پکول، کلاه سفید و پیراهن های رنگارنگ خانم ها در عروسی ها و در خانه ها و عروسی در خانه ها و یا هوتل ها، طرز ماندن موی سر و مد های گوناگون آرایش موی سر مردان و زنان و گذاشتن انواع ریش و تراشیدن آن و... و گاهی این عرف ها به حد تنازل می یابند که عقل سلیم انها را نمی پذیرد ولی در جامعه طرفدارانی دارند مانند این که اخیرأ در بین جوانان ما مد و عرف شده است که داماد را برعلاوه اینکه مجبور به رقص می کنند تعداد از جوانان داماد را با دستاد شان بطور دسته جمعی به آسمان پرتاب می کنند و این حرکت احمقانه را چند بار تکرار می کنند تا که همه مانده و خسته شوند.
عرف همیشه با گذشت زمان در جوامع مختلف تغییر می یابد و متحول می شود و رشد می یابد و عرف ثابت نیست و سرشت تغییر پذیر و دگرگون پذیر دارد.
در این روز ها بعضی از بزرگواران چنین فرمودند ؛ این پیراهن و ایزار که پوشیده ایم و این ریش ما و این لنگی ما همه مطابق به سنت نبوی است باید همه مردم کشور این سنت را مراعات کنند و علاوه کردند که ریش تراشیدن، دریشی پوشیدن وغیره همه عرف کافران است هر کس که چنین کند خود را مشابه کفار ساخته است.
خواستم با نوشتن این رقیمه به این بزرگواران عرض کنم که عرف با شریعت فرق دارد.
و بزرگواران باید به این نکات ظریف توجه جدی بفرمایند که آنچه در چوکات عرف می گنجد از قبیل عادات، اسباب ها، باور ها و... همه تغییر پذیر اند و آنچه در چوکا ت عبادات و اخلاقیات و شعایر دینی می گنجند ثابت اند مثلأ :
مثال اول : پیامبر خدا همیشه در سفر ها با شتر، اسپ و قاطر سفر می کردند و همهٔ مردم آن روزگار نیز چنین می کردند و این عرف مردم و جوامع مختلف آن روزگار بود. پس اگر این سوال مطرح شود که آیا بدلیل اینکه همیشه و بطور دایم پیامبر (ص) با شتر و اسپ سفر می کردند بنأ سفر با اسپ و شتر سنت مؤکد نیست؟
و ترک آن گناه نیست؟ چرا امروز همه مجاهدین از موتر ها و هواپیما ها در سفر ها استفاده می فرمایند آیا با ترک سنت مؤکد خود را گناه کار احساس نمی کنند؟
اگر دریشی پوشیدن مشابهت با کفار باشد بدلیل اینکه ساخت و عرف کافران است آیا سفر با موتر و طیاره عرف کافران و مشابهت با کفار نیست؟ آیا این موتر ها و طیاره ها مانند دریشی ساخت کافران نیست؟
شما در صحیح بخاری مراجعه بفرمائید و کتاب لباس را مطالعه نمایید که پیامبر (ص) لنگی آنهم نوع عربی آن روزگار را (نه لنگی امروزی که در کشور ما وجود دارد) همیشه بر سر نمی کردند بلکه گاهی در جنگ ها مغفر و گاهی در حالات عادی از یک نوع چادری عربی که فعلأ عرب ها از آن استفاده می کنند استفاده می کردند و گاهی هم سر برهنه ظاهر می شدند و در هنگام انجام مراسم حج پیامبر (ص) به شمول همه اصحاب کرام سر برهنه مراسم حج را انجام می دادند. همچنان در شمایل ترمزی و کتب سنن و صحیحین آمده است که گاهی حضرت پیامبر (ص) موی های سر خود را از فرق سر به چپ و راست شانه می کردند یعنی فرق می گذاشتند.
لنگی و انواع پیراهن ها همه در آن روزگار عرف آنجامعه در عصر پیامبر (ص) بوده است و همه در میدان وسیع مباح شامل اند و بدلیل اینکه پیامبر (ص) از آنها استفاده کرده اند می توان گفت که مستحب اند و بس.
در اصل در شریعت فقط برای مردان ستر عورت فرض است و برای زنان مسلمان نیز ستر عورت فرض است آنهم به شکل که در مراسم حج ازواج مطهرات پیامبر (ص) و زنان اصحاب اکرام در آن روزگار ظاهر می شدند و در آن معروف است که اگر زنی در هنگام ادای فریضه حج روی خود را بپوشاند برایش دم واجب می گردد.
عرف که مخالف احکام شرعی نباشد می تواند از جمله ادلهٔ شرعی قرار بگیرد چنانچه که در بالا ذکر نمودیم که امام ابو حنیفه (رح) و امام مالک (رح) عرف را از جمله ا دله شرعی اجتهاد دانسته اند.
این لباس و لنگی که در کشور ما مروج است مخصوص کشور ما است و اکثریت مردم جنوب کشور به عوض لنگی از پکول استفاده می کنند و در شمال و غرب کشور بعضی از مردم از کلاه قره قولی استقاده می کنند و اکثرأ سر برهنه اند و امروز در اکثر نقاط کشور های اسلامی مردم دریشی می پوشند این عادت عینأ مانند این است که ما در سفر از طیاره و موتر استفاده کنیم.
مثال دوم : وسایل جنگی در روز گاران قدیم و در عصر آن حضرت شمشیر، تیر، کمان، نیزه، سپر و تبر بود. در همهٔ جنگ ها آن حضرت و اصحاب اکرام بطور دایم از همین اسباب و وسایل جنگی استفاده می کردند. آیا می توان گفت بدلیل استفاده مکرر و دایمی پیامبر (ص) و اصحاب ایشان از شمشیر، تیر و کمان و نیزه و... استفاده از آنها سنت مؤکد نیست؟
حالا که همهٔ مجاهدین این سنت مؤکده را ترک کرده اند و به عوض از وسایل مدرن جنگی ساخت کافران استفاده می کنند احساس گناه نمی کنند آیا کلاشنکوف، ماشیندار گرینوف، راکت، دوربین های شب بین، تانک ها و توپ ها همه ساخت کافران نیست؟
شاید برادران بگویند که شرایط جنگی امروزی ما را مجبور ساخته است که در جنگ ها از شمشیر و تیر و کمان استفاده نکنیم و برعکس در مقابل دشمن که با مدرن ترین سلاح روز مسلح است باید از سلاح روز استفاده کنیم. این سخن کاملأ علمی و منطقی است همه آن را قبول دارند ولی شما چرا در مورد دریشی، تراشیدن ریش و نگذاشتن لنگی بر سر این دلیل را که خود مطرح فرموده اید قبول نمی کنید؟
گذاشتن ریش در گذشته سنت و عرف همهٔ ملل و نحل جهان بود. یهودی ها ریش دراز می گذاشتند و همچنان مسیحی ها هم ریش دراز می گذاشتند و حالا هم روحانیون یهودی و مسیحی ریش می گذارند و سیک ها هم ریش دارند. در گذشته اکثر رهبران بزرگ کمونیست ها هم ریش داشتند مانند انگلز (انگلس)، مارکس، لنین، فیدل کاسترو چیکوارا وغیره. چون در عصر پیامبر (ص) همه مردم عرب ریش می گذاشتند بنأ حضرت رسول اکرم (ص) عرف ریش ماندن عرب ها را پسندیدند و به همین خاطر ریش ماندن را بعضی از فقهای بزرگ اهل سنت بدلیل اینکه پیامبر (ص) هیچگاه آن را نتراشیدند به حد واجب بالا برده اند و امام ابو حنیفه (رح) آن را سنت مؤکده دانسته اند آیا عرف ریش ماندن پیامبر خدا بطور دایم با عرف سفر پیامبر (ص) با شتر و اسپ و با عرف جنگیدند پیامبر با شمشیر و تیر و کمان همه یک حکم ندارند؟
استفاده از مسواک در زمان پیامبر و استفاده نمودن از برس و کریم دندان در عصر حاضرنیز از همین مقوله ها است که یک تعداد به مسواک کردن در این عصر حاضراصرار دارند. اگر تراشیدن ریش ترک سنت مؤکده و گناه است ترک سفر با شتر و ترک شمشیر در هنگام جنگ گناه نبست؟
احترامانه از علمای اکرام می خواهم که در این مورد وضاحت بدهند و فرق آن ها را از نظر شرعی مشخص بفرمایند.
اگر دقت بفرمایید همهٔ آنها عرف جامعه اند و عرف هم سرشت دگرگون پذیری دارد و همیشه به مرور زمان تغییر می یابد و رشد می کند و گاهی هم کم می شود.
یکی از مشخصات عبادات، اخلاقیات و شعایر دینی این است که در همه زمان ها و مکان ها و ملل و نحل مسلمانان جهان از ابتدای اسلام تا حال مکلف گردیده اند که آنها را بدون کم و کاست طور یکسان انجام بدهند تغییر ناپذیر بودن آن هاست مانند نماز، روزه، حج، طواف کعبه و...
عبادات، اخلاقیات و شعایر دینی با گذشت زمان و تغییر شرایط زندگی به اثر رشد تکنولوژی تغییر نمی یابند و در همه حال و احوال تا روز قیامت ثابت باقی خواهند ماند و اصلأ دین همین است. هیچ فردی مسلمانی گفته نمی تواند که من دو رکعت فرض نماز صبح را سه رکعت می خوانم این به معنی علاوه نمودن در دین و خروج از دین است.
یا الله همه ما را براه راست هدایت بفرما.