ارزیابی موضع حزب الله لبنان؛ ورود حزب الله در جنگ یک توقع نابجاست
آیا کوه موش زائید؟
از آغاز دهمین حملهء ارتش اسرائيل بر غزه و همزمان با تشديد درگیریی جبههء دفاع مقاومت فلسطین درغزه جبههء جنوب لبنان نیز شاهد تنش های میان تنظیمِ حزب الله لبنانی و اسرائیل بود، این تنشها عبارت از موشک پراگنی های متبادل بود که منجر به کشته شدن دو سرباز اسرائیلی و چندین عنصر حزب الله گردید.
از اینکه تقابل حزب الله و اسرائیل دیرینه است، و از اینکه حملاتِ سایبری اسرائیل تا سرحدِ تعطیلِ تأسیسات اتمی ایران، و حملاتِ مکررِ اسرائیل بر پایگاه های ملیشه های وابسته به ایران در سوریه طی چندسالِ اخیر به یک روال معمول تبدیل گردیده است، و از اینکه شعارِ آزادی قدس در صدرِ شعارهای حکومتِ ایران قرار دارد، بسیاری ها گمان بردند که جنگ کنونی فرصتِ بزرگیست که جمهوری اسلامی ایران وارد معرکه شود و یا لا اقل حزب الله در جنوب لبنان را به حکم مجاورت مرزی با اسرائیل به چنین پیکار امر کند.
رهبر حزب الله سید حسن نصرالله نیز برای دفع انتظار مردم وعدهء سخنرانی در جمعهء گذشته را داد، مردم منتظر نشستند و از طریق پردهء بزرگ تلویزیون سخنرانی کرد وگفت:
بسیاری ها می پرسند حزب الله کی وارد معرکه میشود؟. ما از وقت وارد معرکه شده بودیم، از همان هشت اکتوبر وارد نبرد شده بودیم.
این سخن وی حکایتِ همان پیره زال را تازه کرد که خود را به عقدِ جوانی درآورد و برای اثبات اینکه فرقی از باکره ندارد در شبِ اقتران مرتب رو به جوان همی کرد وهمی پرسید: مگر آن در آن فرو رفته است ؟ بشنید که آنچه میپرسی از دیر چنین شده بود، آن دم پیره زال داد وفغان سر داد که واویلا اگر چنین شده باشد پس من از درد مرده ام، مرا دریابید.
آقای حسن نصرالله با این عبارت بیان داشت که واردِ معرکه نمیشود و درهمین سرحدِ معمولی باقی خواهد ماند.
وی همچنان گفت: مقاومتگرانِ غزه عملیاتِ شکستنِ محاصرهء هفده ساله را به تصمیم خود انجام دادند، وهیچ جهتی بر ایشان وصایت ندارد.
سخنان حسن نصر الله موجی از شماتت و اهانت و تمسخر وتعجب را در پی داشت.
امّا از اینکه این موضوع ریشه های بزرگی دارد، ایجاب می کند که ارزیابی دقیق شود، ورنه تعداد زیادی باز در فضای توهمات بسر می برند.
در سلسله های قبل نیز گفتیم که ایران نمی خواهد تسلط بر لبنان را از دست دهد،زیرا آرزوی دیرینهء خود در دستیابی به آنچه هلال خصیب نامیده میشود را که سواحل شام است تا سرحد زیادی محقق ساخته است، غربیها با چنین آرزوی ایران اشکالی ندارند منتها می گویند تغییر دمگرافی مذهبی را برایت اجازه می دهیم اما داشتن قدرت واقتدار را برایت اجازه نمی دهیم.
با اینهم با استفاده از رویدادهای ده سال اخیر تسلط ایران بر هلال خصیب جادهء بغداد ودمشق وطرابلس را طی کرده است و طبیعیست که ایران نمی خواهد این جاده را از دست بدهد، درحالیکه داخل شدن حزب الله در جنگ با اسرائیل می تواند فضای را در لبنان ایجاد کند که رقبای حزب الله در لبنان دوباره زنده شوند و"دولتِ سایه" را که حزب الله ایجاد کرده است بر هم بزنند.
حتی اگر اسرائیل اهدافی را در ایران هدف قرار دهد بازهم ایران برای حزب الله دستور خواهد داد فقط حملات موشکی خود را تشدید بخشد، اما درصورتیکه یک حملهء همه جانبه بر ایران صورت گیرد آن وقت است که ایران برای حزب الله فرمانِ حملهء سراسری با اسرائیل را می دهد که در آن صورت صدها هزار سنی را نیز ضمیمهء التحاق چنان ارتش خواهد داشت. ولی چندین بار به ریشهء بعید بودن این احتمال پرداختیم.
انچه حماس انجام داد نشان میدهد که ارتش اسرائیل در جنگ رو به رو آنگاه که در مقابل ده ها هزارمهاجم قرار بگیرد عقب خواهد رفت، آنچه اسرائیل را نگه داشته است همانا استفاده از اسلحهء دور برد و نیروی هوایی می باشد که درجنگهای که جبهاتِ آن با هم می آمیزند چندان نفعی نمی رساند.
لهذا توقع از ورود حزب الله در جنگ یک توقع نابجاست.
هدف از این تبصره بیان این موضوع بسیار واضح نیست بلکه بیان این است که وقتی میان حزب الله وسائرِ أعراب در قبال قضیهء فلسطین وهم اکنون در قبال حملهء دهم صلیبی مقایسه صورت گیرد پلهء ترازوی کدام یک سنگینی خواهد کرد؟
دیدیم که هیچ کشورعربیی صدای نداشت،چه رسد به اینکه تهدیدی داشته باشد، این کشورهای عربی حتی لحن تندی نداشتند،بلکه درمحاصره نمودن غزه سالهای متمادی نقش داشتند،حکام بعضی این کشورهای عربی هم اکنون که جویبار خون مسلمانان غزه جاریست مصروف برگذاری رقص های اوپر ادر سرزمینی هستند که اصلاً تصور نمی رفت.
اما بالمقابل حزب الله موشک پرتاب می کند، با ارتش اسرائیل ولو بطور محدود درگیر میشود، چند عسکری را از پا در میآرد،چند کشته ومجروح می دهد،از مقاومتگران حمایت زبانی می کند،حتی ممکن است بعضی کمک های تسلیحاتی برای آنان نیز کرده باشد،پس حزب الله در تناسب با اعراب بهتر نیست؟
وقتی که حزب الله وحوثی های یمن تابع ایران باشند، و وقتیکه ایران لا اقل با زبان از حق فلسطینیان در دفاع، دفاع می کند، آیا ایران به مراتب از این ممالک عربی بهتر نمی باشد؟
از سوی دیگر تعدادی که از این زاویه بر حزب الله وایران معترض میشوند و پای خلاف مذهبی را پیش می کشند که گویا شیعیان در حق سنیان خیانت کردند و اینک حماس بهای اعتماد با ایران را می پردازد. در حقیقت سخنی می گویند که از انسان سلیم العقل صادر نمیشود. مگر خیانتِ این همه جهان سنی درحق غزه را نا دیده گرفتن وتمرکز کردن بر خیانت شیعه چه معنای جز بی معنایی دارد؟
شاید بگویند جهان سنی اسیر یک مشت حکام فاسد قرار گرفته است ورنه چنین خواهد کرد وچنان خواهد کرد.این سخن گرچند درست است، اما هیچ تفضیلی برای جهان سنی در مقایسه با جهان شیعه درخصوص قضیهء فلسطین،ایجاد نمی کند. سنی ها که اکثریت عمدهء نفوس مسلمین را تشکیل می دهند می توانند به طُرقِ مختلف بر حکام خود در خصوص این قضیه فشار وارد کنند، مگر تاجر سنی عربی در واردات وصادرات اصلاً به همچو موضوع می اندیشد؟ چه رسد به فروشندهء سنیی که در شهرهای توریستیی دکان دارد و قدوم توریستان غربی را انتظار می کشد.
لهذا آنچه لازم است این است که مسلمانان نباید فریب توقعات نابجا و نیز نباید فریب تبلیغات خصمانه بر علیه همدیگر را بخورند.
شرائطی هست که برف خود را بر سر بام همدیگر ریختن سودی نمی بخشد.
تمرکز بر مشترکات میان شیعه وسنی وهمه فرقه های مسلمان باید افزایش یابد.