No-IMG

دوازده فبروری مصادف با سالگردِ شهادت استاد حسن البناء مؤسس جنبش اخوان المسلمین بود

 

از اینکه ملاحظه کردم بعضی برادران در صفحات فیسبوک خود عکسهای وی را نشر کردند مناسب دیدم به یک نکتهء بسیار معروف در میان ملل ولی بسیار مغفول در میان بعضی ملل، در سطح درکِ خود اشاره کنم:

منظورم استراتیژی است، استراتیژی یعنی پلان های که برای رسیدن به یک هدف مشخص وضع می گردد.

آنجا که چنین پلان ها زادهء فکر وارادهء جمعی باشند چانس موفقیت آن استراتیژی بیشتر میشود، و اعضای جامعهء باورمند به چنان استراتیژی در یاری رسانیدن به همدیگر در راستای تحقیق هدف، دچار مشکل نمی شوند، آنان به اشارت هدف همدیگر را می دانند.

غرب استراتیژی معروفی در قبال جهان اسلام دارد،عمر این استراتیژی به چهار قرن پیش می رسد، بلکه حتی به دوران دولت مسلمانان در اندلس می رسد، اما در دو قرن اخیر و بعد از اینکه فکر غربی یقین کرد که جز رقابت ذات البینی که میان هم دارند و قابل ترمیم است حریفِ دیگری ندارند و حریف دیرینهء خود را یعنی جهان اسلام را از پا در آورده اند استراتیژی غرب بر زرع مفکورهء تخریب اعتقادی و ایجاد تحریف در مبانی اسلام متمرکز شد.

هموار ترین راهِ این استراتیژی همانا زرع فتنه های قومی و پف کردن آتشِ فتنه های مذهبی در جهان اسلام بود، چنانکه همهء ما تاریخ الحاق واخراج اقوام ومذاهب در نقشه های استعماری را می دانیم.

مسلمانان در ساحات مرکزی خود در اوائل قرن بیست نه تنها استراتیژی جمعی نداشتند بلکه در هرج ومرج تام و در یأس عام بسر می بردند که در اثر سقوط دولت عثمانی عائد حال آنان شده بود.

در چنان وضعی شهید حسن البناء جریانی را اساس نهاد و برای آن استراتیژی معقولی را وضع کرد تا هدف عالیی که وحدت امت است تحقق یابد، تا باشد این امت بار دیگر زمام خود را در دست گیرد و بیگانه را براند.

همین است که هر مسلمانی که همت ومعرفت دارد سینهء سوزو گداز دارد از چنین آرزو رو بر نمی تابد.

از همین جهت پدیده های قوم پرستی و تعصب مذهبی جایگاهی در مفکوره اخوان نداشت، اما این در حدِّ خود کافی نبود.

یاران وشاگردان حسن البناء در وضع یک استراتیژی همه جانبه موفق نشدند.آنان حتی از شناختِ جامعهء خود در کشور زادگاهِ خود عاجز ماندند.

اخوانیها به غرب بینی روی آوردند اما به غرب شناسی چندان روی نیاوردند استراتیژی آنان در تقابل با غرب ضعیف بود.

اگر آنان به جای تلاش تحول سیاسی وتأسیس احزاب به جوانبِ علمی واقتصادی تمرکز می کردند شاید وضعیت فرق میکرد و بهتر بود.

پیامدهای پسا آنچه بهارعربی نامیده میشود حالا بخوبی نشان میدهد که غرب فصل دیگری از کتاب استراتیژی خود را آغاز کرده بود اما احزاب وابسته به فکر اخوان در دولتهای بهارِ عرب مخصوصا در کشور زادگاهِ خود دست های محرک این قیام های مردمی را ندیده بودند، یا دیده بودند و لی پنداشتند که وارد شدن در انتخابات ها با انگیزهء دینی و یا انگیزهء عقدهء مردم برعلیه دیکتاتوری کفایت می کند و فکر غربی نیز از بابت ایمانی که به دمکراسی دارد به حکومت های منتخب اسلامی ارج میگذارد.

چنین توقعی ناشی از مغفول گذاشتن استراتیژی غرب بود که بهای آن غفلت را اکنون جوامع مسلمان بیشتر می پردازند.

غربی ها در این ادعای خود که خواهان دولت مؤسسات در جوامع مسلمان بوده ومیباشند صادق نبوده ونمی باشند، بلکه آنان برای جوامع مسلمان دولتِ فرد محور را خواسته ومیخواهند. در دولت فرد محور مردم اراده ندارند،بلکه خیر وشر جامعه وابسته به ارادهء فرد حاکم است.

آنان چنین فردمحوری را در دولت های سکولر نیز می خواستند.زیرا از نهادینه شدن نظریات مثبت سیاسی و حقوقی در جوامع مسلمان هراس داشتند

آری تنفیذِ فصولِ کتاب استراتیژی غرب در جوامع مسلمان هیچ توقف نکرده است،بعد از جنگ دوم جهانی غرب به هدف تقابل با روسیه یا شوروی وقت به نوعی ثبات در جوامع مسلمان نیاز داشت اما بعد از فروپاشی شوروی این نیاز برطرف شد چنانکه بعضی مقامات غربی همان زمان اعلان کردند که دشمن دوم آنان بعد از سقوط کمونیزم اسلام می باشد.

نظریهء جنگ مقدس،نظریهءخاورمیانه بزرگ،نظریهء هرج و مرج سازنده،و امثال آن که از زبان رؤساء وو زراء امریکا صادر میشد، و یا بعضی معاهداتی ظاهراً برّاق که هدف آن هموار سازی راه به فرهنگ ضد اسلامی بود از قبیل کانفرانس سیدناو و سپس کانفرانس سکان و امثال آن، همه وهمه حکایت از همان استراتیژی می کرد.

فصل عمدهء این استراتیژی راه اندازی نهادهای مرموزی زیر عنوان کانون های فکر واندیشه به هدف تجدید فکر اسلامی بود.

تجدید فکر اسلامی آنگاه که مطابق قواعد وضوابط باشد نه امر مرفوض بلکه یک امر مطلوب است،حسن البناء خود یکی از همچو مجددین بود،بسیاری از افکار اصلاحیی که برخی جریانهای اسلامی مطرح میکنند زادهء فقه تجدید است.اما تجدیدی که عنصر عمدهء استراتیژی غرب در جهان اسلام میباشد چیز دیگری است. نسخهء تجدیدی که کانون های فکر واندیشهء تابع چنین استراتیژی ارایه میدارد چیزی جز خضوع مطلق وانقیاد کامل از غرب وتسلیم اسلام به مسیحیت ویهودیت بیش نیست.

این کانون ها نظریه وحدت ادیان ابراهیمی بلکه وحدت همه ادیان،نظریهء تاریخمند بودن اسلام،نظریهء انکار وجود چیزی بنام دین خالص و مواردی دیگری از این افکار را تبلیغ کرده ومی کنند و حالا مدیریتِ تروریست نمایی هرنوع دفاع از فلسطین را به عهده دارند، ومقر خود را نیز در "عقر دار اسلام" انتخاب کردند.

خضوع وانقیاد و رهیدن از هویت تا سرحدی میکشد که وزیرخارجهء یکی از کشورهای عمدهء عرب میگوید آنچه در غزه میگذرد بر توافق کامپ داوید ما اثر نخواهد گذاشت.

پول گزافی از جیب بعضی امیران تازه نصب شده وتازه جذب شده به این کانونها و مبلغین آن می ریزد، اشخاصی دارای نبوغ واستعدادی را در جهان عرب که در آنان شوق مفرط به شهرت وثروت را ملاحظه کردند در رأس این کانونها گماشتند،اسامی یک دو تن از این اشخاص در جهان عرب معروف هم شده است.

کینهء مذهبی راه دیگر این استراتیژی است که فکر غربی بسیار زیرکانه از تاریخ تقابل شیعی وسنی در فتنه افروزی استفاده نموده است، بعضی ممالک مسلمان متأسفانه با داشتن چنین کینهء قدیمی راه استعمار را صاف کردند و به نیابت از استعمار غربی جوامع مسلمان را به خاک وخون کشیدند. وهنوز از بسیاری این جوامع به حیث سپر استفاده میبرند.

بالآخره جرم وجنایات وحشتناک اسرائیل در فلسطین که زیر نظر ومدیریت غرب صورت می گیرد آخرین میخ بر پیکر ادعای انسانیت در استراتیژی غرب است، ودلیلی واضحی بر سوء استراتیژی غرب در قبال جهان اسلام است.

اما سؤال عمده اینجاست که چرا استراتیژی غرب پیروز می شود؟

وچرا مسلمانان از وضع استراتیژی متقابل برای بقاء خود، برای استرداد کرامت خود برای مفهوم بخشیدن معنای دولت در خود همواره عاجز می مانند؟.

این سؤالیست که باید هر انسان مسلمان که به چشم سر هیولای شر را در ماحول خود می بیند از خود بپرسد.

بلی،بزرگداشت از سالروز میلاد ووفاتِ اشخاص معروف، باید فراتر از یک تذکر بوده باشد و باید جوابهای برای سؤالهای ارایه دارد.

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک