No-IMG

وقتی آدم به روزگار مردم مظلوم غزه می بیند و کودکان یتیم و گرسنه را می بیند

شرّ مَن تحتَ ادیمِ السماء

وقتی آدم به روزگار مردم مظلوم غزه می بیند و کودکان یتیم و گرسنه را می بیند که برای نرسیدن نانی که یافتن آن بسانِ یافتنِ گنج شده است چطور اشک می ریزند، متوجه میشود که بیشترین مسئولیت متوجهِ علماءِ جهان اسلام، مخصوصًا علماءِ ممالک عرب، بالأخص علماء ممالکِ واقع در جوار فلسطین می شود.

این علماء درست است که گهی دعای طلبِ مدد وگهی دعای طلبِ لعنت کردند اما بیشتر از این می توانستند ومی توانند اما نمی کنند.

آنها باید در  کنارِ مرزِ غزهء محاصره شده لا اقل جمع می شدند،نان پرتاب می کردند، لا اقل مقابلِ سفارت های ممالک غربی در پایتخت هایشان خیمه های تحصن برپا می کردند و لو که خاموش همانجا می نشستند.

باید نزد حکام خود مکرر مراجعه می کردند آنان را به اتخاذ موضعی دعوت می کردند،از مناصبِ بزرگِ خود استعفا می دادند،حد اقل فعالیت های وظیفوی خود را تا حین پایان این بربریت اسرائیلی که از حمایت عام وتامِ غرب برخوردار است متوقف می کردند.

اما هیهات،اینها به نان چرب وآب گرم و مشروبِ سرد و بسترِ حریر و شهرت کاذب عادت کرده اند.

وقتی ویدیوهای آنان را میبینی، میبینی که در محافل رسمی در کنار سیاسیونِ مزدورِ خود خوش وخندان در هتل های مجلل حاضر اند.

میبینی بعضی آنان برای اطاعتِ حکامِ ظلوم دُرّ فشانی دارند، بعضی دیگرِ آنان در این روزها مصروف إحیاءِ محافلِ شیخ عبدالقادر جیلانی اند.

تلخ تر اینکه در این اواخر با انتشار درامدِ یوتیوب تعدادِ زیادی علماءِ عرب مصروف بحث اختلافِ اشاعره وسلفیه گردیده اند.

اشاعره غرق احیاءِ جزئیاتِ مباحث قدیم در این دنیای سریع السیر گردیده اند ،سلفیه غرق مطالبهء تعطیل عقل واصرار بر اینکه عقل را ترک گویید شده اند، و برخی دیگرِ این سلفیه  براین اصرار دارند که این فقط عقلِ حکام است که می تواند نمایندهء عقل رعیت باشد و رعیت حقِّ تعقل برای جلبِ مصالح را جز از طریق عقل سلطان ندارد.

وضعِ حنفیانش هم که ماشاء الله نیاز به توضیح ندارد.

آن تعداد دیگر هم که زیتون در دست منتظر ظهور مهدیِ خود نشسته اند.

قریب صدسال از شکوهء مولوی عبیدالله امرت سری میگذرد و هنوز آن شکوه بر جاست:

این فقیهان یافته کز ریششان اسلام زَین

بحث شان آمین بالجهر است یا رفع الیدین

کرده تکفیر مسلمانان امّت نصبِ عَین

سبّ و دشنام مخالف کرده بر خود فرضِ عَین

در نگیرد با مقلِّد صحبتِ اهلِ حدیث

این به آن مشرک بخواند، آن به این گوید خبیث

آنقدر شد اختلافِ شیعه و سنّی زِ هم

که نگنجد بغض و کین شان به میزانِ رقم

آن یکی مر دیگری را میکند با فسق ضم

وین یکی را دیگری با کفر سازد متهم

از تعصب بسکه شد در طبع ها راسخ عناد

نیست ممکن در میانِ هردو هرگز اتحاد

کٌند افتاده است داسِ ماو شد وقتِ دَرَو

حکمتِ یونان نیرزد این زمان با نیمِ جَو

مزرعِِ ما هیچگه خالی نخواهد شد زِ خَو

تا نباشد جانِ ما آگه زِ تحقیقاتِ نَو

پورِ سینا در "شفا" رمزی ازاین "قانون" نگفت

دوستان این طلق زین آتش نمیگردد شگفت

چیست تدبیر این زمان؟ علم وهنر آموختن

کهنه تقویمِ مقالاتِ ارسطو سوختن

چون حریفان از صناعت بهرهء اندوختن

ملک را از پرتوِ شمعِ کمال افروختن

تا تلف نکنید عمرِ خویشتن در بُردو مات

واگذارید این زمان این منطق واین ترّهات

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک