No-IMG

اجتماع و تصوف

فاعتبروا یا اولی الابصار

(اجتماع و تصوف).

اگر بخواهید در جوامع اسلامی ادبیات را محو کنید،کفایت میکند که تصوف را محو کنید.

عواطف باقیمانده در میان مسلمانان در جوامع اسلامی مدیون تصوف است.

قسمت عمدهء حکایات،قسمت اعظم دواوین شعر اعم از رثاء وغزل،حتی حفظ هویت ملیت ها در درون ملت اسلامیه،ذی ربط به تصوف است.

اگر این تراث عظیم از میان جوامع مسلمان رخت بندد در بابت انتساب به علوم اسلامی چیزی جز فقر علمی باقی نمیماند، وعالم مسلمان دست آوردی جز جلاّدی بیش نخواهد داشت،و طالب العلم مسلمان جز موجود عقده مند وخشکی بیش نخواهد بود و درسی جز ترک عقل و رد حکمت نخواهد آموخت.

مگر شما در طول تاریخ علوم اسلامی کدام تالیفی در بابت علوم تطبیقی از مخالفین تصوف سراغ دارید؟

بلی همه معاینات حاضر و مطالعات تاریخ و جامعه شناسی مدرن همین را نشان داده ومیدهد.

مراد از تصوف اینجا نیز یک امرکلّی است،به معنای خوب بودن تمام جزئیات آن نیست،منتها برای تفکیک تحسین این امر کلی از تقبیح بعضی جزئیات آن، نیاز به دقت است و این دقت اهل خودرا میطلبد،آن اهلی که توازن میان ضرر ونفع در رد و قبول تصوف و ممارسات صوفیانه را درک کنند،ورنه مفسدت عظیم  رخ میدهد.

حتی همین رقص ومجاذیب صوفیانه تحلیل وتجزیهء علمی خودرا دارد و نوعی از تفریغ است،تفریغ عقده ها،عقده های ناشی از کبت و جمود و محرومیت در یک جامعهء معلول،ولی مشکل این است که مخالفین این نوع مجاذیب صوفیانه خود نمیدانند که نوعی دیگری از تفریغ عقده هارا مرتکب میشوند.

این درو خیره که او از چیست خوش

وان در این حیرت،که حیرت چیستش؟

ناگفته نماند سوء استفادهء اقتصادی که بسیاری از رجالات منتسب به تصوف به آن مبتلا هستند که این حقیقت دارد و برای این سوء استفاده از بسا خرافات استمداد میجویند موضوع منحصر به اهل تصوف نیست،بلکه امروز اکثریت منتسبین علوم اسلامی دانسته وندانسته در یک نزاع طبقاتی داخلی قرار دارند که شدیدا زادهء نزاع ورقابت اقتصادی میباشد.

بعضیها از نزاع و رقابت اقتصادی همین جمع کردن پول و ساختن قصر را میدانند ولی این بسیار یک برداشت محدود وابتدايي است، بلكه نزاع و رقابت اقتصادي در سطح بالاي خود عبارت از نشستن بر عرش اعتقادات مردمي،مديريت عقائد مردمي،در قبضه گرفتن ارادهء مردم،و بالآخره تاج نفوذ در میان جامعه را بر سر خود نهادن میباشد که مخالفین تصوف بیشتر به این اعراض مبتلا هستند.

اکثریت منتسبین علوم اسلامی امروز  در همچو نبرد اقتصادی وارد شده اند،ولی بهای این صراع را جامعهء مسلمان می پردازد.

البته در جوامع مسلمان نشینی که منتسبین علوم اسلامی چندان حضور ونفوذ ندارند قهرمانان این نزاع اقتصادی را اطیاف سکولر ویا پراگمات تشکیل میدهند.با این فرق که رقابت اقتصادی و نفوذ طبقهء روحانی حق مردم در انتخاب و اراده را صدفیصد سلب میکند و از آنان برده وبندهء مطلق میسازد وهیچ مزدی جز "فروش بهشت" نمی دهد،اما رقابت اقتصادی ماتریالیستان انواع واقسام دیگر خود را دارد،آنها در ازای برده سازی مردم مزدهای دروغین دیگری ارایه میدارند ولی علی الظاهر به ارادهء مردم ارج میگذارند یا لا اقل به دروغ می‌گویند که ارج میگذارند.

شاید کسی بپرسد که بحث تصوف و خلاف آن به اقتصاد رسید؟

حقیقت این است که مباحث امروزی اکثرا همه شمول هستند و کم مبحثی سراغ است که به مبحث دیگری مخصوصا به ابعاد اقتصادی رابطه نداشته باشد.

در اخیر و در یک کلمه: اهل دانش و اهل حکمت در یک جامعه هر گز نمیتوانند با مخالفین ادب وادبیات سر سازگاری بیابند.

در جامعهء افغانی ما همین ادبیات باقیماندهء عرفانی هم بمیرد،جامعه مانند مردهء خواهد شد که در مقعدش فانه هم زده اند.

درک این سخن و امثال آن اهل دماغ تازه میخواهد

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک