
آتش غزه و آتش هالیود
بسیاری میان این سخن دونالدترامپ فرعون که اگر امور در غزه آنطوری که اسرائیل شرط می گذارد پیش نرود غزه را به جنم تبدیل می کنیم و میان طوفان آتش زای که در امریکا رخ داده است مقایسه کردند و گفتند: جهنم این است که میبینی.
تعداد کثیری این آتش سوزی را قهر وغضب الهی بر چنان سخن وچنان مُلک و ملِک شمردند.
آیا واقعا چنین است؟ وآیا فهم این مسئله کدام نفع وضرری برای ما دارد؟
برای یک تبیین نسبتا مجمل و غیر مفصل میشود بگوییم که:
در روشنی نظر بعضی فرقه های فلسفی مسلمان که هزار سال قبل وجود داشتند چنین آتش سوزی عبارت از فعل غیر مقصودی که از فعل دیگری متولد شده است میباشد، و بنا بر نظر این فریق، خداوند متعال سوزانیدن را در طبیعت آتش نهاده است و هر مؤمن وکافری که در دنیا خود را به آتش عرضه دارد میسوزد،حرق؛وغرق، وخرق، چیزی جز همین نیستند، و اما وقوع آن مربوط به خود بنده ها میشود، یا هم بدون قصد توسط سببی از اسباب صورت می گیرد و نمیشود آن را به خدا نسبت داد، مخصوصا که اگر در ان ضرری برای بی گناهی نهفته باشد وخدا منزه از این است که فعلی قبیحی از او صادر شود.
جمهور مسلمین بر این نوع نظر رد کرده اند و گفته اند چنین نظر انکار مسبب الأسباب بودن است و حق تعالی مسبب الأسباب است،یا بدون واسطه چنین است بنا بر قهری، یا بالواسطه چنین است بنا بر حکمتی، وخدا چنین وضع را توسط اسباب یا بِلا اسباب، می آفریند و در ارتکاب چنین اسباب تکلیف از مرتکبی که عاقل باشد ساقط نیست.
پر از حکمت حکم او شد جهان
به حکم آشکارا به حکمت نهان
عقیدهء ما نیز همین است و سلیم تر از چنین عقیده وجودندارد.
اما وجود چنین عقیده نباید به معنای قطع وجزم به عذاب شماری هر حادثه تلقی شود.
آن عذابهای که خداوندبر اقوام سرکشی وظالمی فرستاد وانبیاء از وقوع آن در ماضی یا در مستقبل خبر دادند و در صدور چنان خبر از آنان هیچ شک وشبهه ی نباشد، عذاب و مجازات تلقی می شوند چنانکه در آیاتی عدیدی در قرآن کریم است که(فأغرقناهم)(فأخذتهم الصیحة)( فأخذتهم الصاعقة)(فجعلنا عالیها سافلها)(وامطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین)(فخسفنا به وبداره الأرض)( الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل). و یا در مستقبلی که مقترن به آخر الزمان باشد(وقال الإنسان ما لها)و امثال این ها که از جملهء اعتقادیات هستند و جزم ویقین در وقوع آن و تصدیق انبیاء در إخبار آن لازمهء ایمان بالغیب است.جز بعضی مواردی که کلمهء وفات و موت احتمال تأویل را دارد.
اما در سائر حوادث جایی برای جزم ویقین نیست بلکه همه از جملهء محتملات است واین محتملات هم باید مبتنی بر مقایسات باشد.
حالا بیاییم میان جهنم شهر لاس انجلس در امریکا و جهنم غزه مقایسه کنیم:
اول اینکه آنچه در غزه صورت گرفت و می گیرد از نظر معنوی جهنم نییست بلکه نعیم است، مردمی به جرم اصرار بر دفاع از خاکشان و هویت اسلامی شان که مسرای پیامبر اسلام در آن دیار قرار دارد و هویت اسلامی در دفاع از آن گره خورده است وهشت حملهء صلیبی برای بلعیدن بیت المقدس را شکست داده است بباد فنا داده شدند، جوقه جوقه به شهادت رسانیده شدند یقینا مصیر آنان جنت است، یقینا إن شاء الله مبشرین بالجنه هستند.
نه فقط این، بلکه مردمی هستند که به جهاز کشف زیف ودروغ ونقض تعهد و قساوت مدعیان حقوق بشر تبدیل گردیدند.
اما شکی نیست این همه در عرصهء احوال واعتباراتِ غیبی و معنوی بوده ومی باشد، اما در عرصهء تشخیص مادی پر از درد ورنج وعذاب بودند وهستند.
مگر میان هلاکت یازده نفر و شهارت پنجاه هزار نفر فرق نیست؟
مگر میان تخریب و باران آتش که بیشتر از یکسال ادامه دارد ومیان آتش سوزیی که عمر آن یک هفته است، فرق نیست؟
مگر میان تخریب نزدیک به سه هزار خانه و میان تخریب ده ها هزار خانه فرق نیست؟
مگر میان رنج وعذاب مردمی که تصاویر آنان را دیدیم که کودکی بر پدر ومادری چه تلخ می گرید و مادری جسد کودکش را در آغوش چه تلخ می فشارد و میان الیکس و البرتی که با حمایت صدها پولیس و داشتن تجهیزات به جاهای امنی انتقال داده میشوند،فرق نیست؟
مگر میان مردمی که با از دست دادن خانه هایشان همه چیز را از دست دادند و میان مردمی که با از دست دادن خانه هایشان همه حساب های بانکی شان برجاست و دولت در خدمتشان هست،فرق نیست؟
آیا میان زیان صد و پنجاه ملیارد دولار برای امریکای که کعبهء کاپیتالزم هست و میان مردمی که نوزادهایشان از گرسنگی در پیش چشمشان می میرند و در خیمه هاشان آب زمستان داخل شده است و تمامی همسایه ها وهم زبانان وهم دینانشان آنان را ترک گفته اند، فرقی نیست؟
اگر این چیزها فرقی محسوب می شوند که هر عاقلی می داند که فرق محسوب می شوند،پس چنین آتش سوزی را دشوار است جزای الهی برای انتقام غزه بشماریم.
بلی اگر این طوفانِ آتش زا سائر امریکای پهناور را هم فرا می گرفت و پایگاه های اتمی آنان را مشتعل میساخت آن وقت به وجود چنین مجازات غیبی شبه یقین می کردیم.
البته مجازات جزئی در بدل یک جرم کلی در قرآن هم به نحوی اشاره رفته است مانند مبتلا ساختن قوم فرعون به شپش و قورباغه و تحول رنگ رود نیل که در اثر سریان بعضی عناصر جیولوجی به آب به سرخ بدل میشد،و کمبودی میوه، وجود دارد منتها قوم فرعون نهایتا هلاک شدند و خبر از عذاب انان قطعی بود.
اما از سوی دیگر وجود نکته ها واشارت های غیبی را در آتش سوزی امریکا نیز نمیتوان از نظر انداخت.
مثلا: زیان در جان ومال انسان مؤمن مصیبت است ولی حسرت نیست، یعنی به اعتبار حال مصیت است و بالتالی حسرت است وبه اعتبار مآل حسرت نیست،در حالیکه برای ماتریالیستان در حال ودر مآل حسرت است.
همچنان این آتش سوزی در حومهء شهر لاس انجلس رخ داد وگرچند وارد همهء شهر نشد اما قسمتی عمده ی را که کوچهء هالیود نامیده میشد و نشیمن گاه مولتی ملیونیرها وملیاردیرها بود سوزانید و مقداری از داغ حسرت بر دل آنها نشانید،آنهائیکه در خیالی ترین فیلم های جنگی خود جنایت هولناکی به انداز غزه را که دست های این فیلم سازان سرمایه دار در ان جنایت سهیم است،نتوانسته اند تولید کنند.
همچنان که وقوع حوادث چور وچپاول در ساحات سوخته، گوشهء دیگری از فرهنگ مخفیی مجتمع امریکا را نمایان می سازد.
از همه بیشتر کمبودیی همدردی با امریکا در میان طبقات مستضعف جهان در قبال این حادثه و امثال آن است که اندک انسانهای مستضعف در روی زمین اظهار همدردی کردند.
هدف از این نوشته اندکی عطف توجه به سراغ عقلگرایی مسترشِد از ایمان می باشد که بر غیب گرایی محض وعاری از بدیهیات تفکر وخرد، باید ترجیح داده شود،چون اگر چنین نشود ما در قبال درکِ حوادث مجتمعات مسلمان نشین خود نیز دچار خرافهء بیشتر واعتلال و قبول اعتلال وتسلیم به اعتلال میشویم که متأسفانه دیریست شده ایم.
والله تعالی اعلم.