پاسخى به خليلزاد مأمور متقاعد سى آى اى!

اکتوبر 11, 2025 - 00:40
اکتوبر 11, 2025 - 08:29
 0  41
پاسخى به خليلزاد مأمور متقاعد سى آى اى!

مولوی عبدالله صادق

 

دليل و انگيزه تاخت و تاز هاى لجام گسيخته، پناه بردن به دروغ و افتراء، فحاشى و شيطنتت چيست؟ نوشته شهادت در باره عملكردهايت نه به حزب اسلامى ارتباطى داشت و نه به حكمتيار؛ نظر فردى با نام مستعار بود؛ و شهادت نيز متصل اين نوشته براى هميش تعطيل و دروازه اش بسته شد؛ به دليل ستودن يك مترجم هيئت به عنوان رئيس جمهور پشت پرده؛ اين را مى‌گويند نحوست و شئامت.

و اما در باره افتراءاتت:

1- در رابطه به ادعاء تو در مورد تيزاب پاشى؛ بايد گفت: هر دروغگو سعى مى‌كند؛ دروغ محض و صد در صد خلاف حقيقت نه گويد و چند در صد چكنى راست را هم به آن بيفزايد؛ اما تو از دروغ هزار در صد نيز شرم ندارى؛ يقيناً كه ستايش ترامپ از تو دقيق است؛ شيطان تمام عيار!!

قضيه تيزاب پاشى بر روى زنان؛ به روايت اين مأمور متقاعد؛ دروغ محض است؛ اما حقيقت قضيه كه خودش نيز بخوبى آن را مى‌داند؛ چنين است:

در حدود 53 سال قبل؛ زمانى كه لباس مينى ژوپ غربى جديداً وارد كابل شده بود؛ و محدود به اين شهر، و فقط به خانواده هاى غرب زده ها، كمونست ها، شهزاده ها، سردار ها و طبقه مرفه كشور راه يافته بود؛ مرد هراتى كه به گمان اغلب نامش صوفى گل محمد و حرفه اش ترميم بايسكل بود؛ به اتهام تيزاب پاشى بر پاهاى برهنه يكى دو زن مينى ژوب پوش؛ در كابل دستگير شد؛ قضيه در مطبوعات (روزنامه هاى دولتى اصلاح و انيس) انعكاس يافت؛ دوسيه اش به محكمه فرستاده شد، به حبس محكوم گرديد و به زندان انتقال يافت. قضيه در همين جا پايان يافت؛ نه در آخرين سالسلطنت ظاهر خان كسى به آن پرداخت و نه در زمان سردار داؤد؛ در جريان جهاد عليه اتحاد شوروى؛ راديو بى بى سى؛ دوسيه فرسوده اين قضيه را از آرشيف شيطنت هاى خود برون آورد؛ به بنياد گرايان مسلمان منسوب كرد؛ و كمونست ها آن را به حريف يگانه شان حزب اسلامى نسبت داد؛ و اين در حالى كه در زمان اين حادثه حكمتيار با جمعى از يارانش به دليل فعاليت هاى سياسى و به بهانه درگيرى ميان محصلين متعهد به دو گروه؛ جوانان مسلمان و شعله جاويد؛ در زندان بسر مى‌برد؛ در آن زمان رژيم شاهى هيچ زندانى سياسى ديگر؛ غير از همين مجموعه مربوط به جوانان مسلمان نداشت؛ كمونست هاى وابسته به مسكو تحت حمايه رژيم قرار داشتند؛ سردار داؤد حامى سرسخت آنان در خانواده سلطنتى بود؛ جوانان مسلمان چون نيرومند ترين گروه سياسى فكرى عرض اندام كرده بود؛ و حمايت اكثريت جوانان پسر و دختررا در يگانه پوهنتون كشور و سائر مؤسسات تعليمى كسب نموده و در انتخابات اتحاديه محصلان؛ دو سوم كرسى ها را بدست آورده و حكمتيار و داكتر محمد عمر شهيد اعضاء اجرائيه اتحاديه محصلان بودند؛ كه در آن روزها هر دو در زندان دهمزنگ بسر مى‌بردند.    

صوفى گل محمد نه طالب و ملا بود، نه محصل بنيادگرا، اسلحه اش نيز سرنج (پيچكارى)، و جرمش نيز پاشيدن تيزاب با همين سرنج و بر پاهاى يك، دو يا چند زن، كه فقط جراب را شارانده و به پوست پا آسيب زده؛ خوب؛ به هر صورت اين جرم است و مجرمش سزاوار سرزنش و مجازات؛ اما شما چگونه به خود حق مى‌دهيد كه 53سال بعد و در حالى به آن مى‌پردازيد كه 20 سال بر مردم مظلوم افغانستان راكت و بم ريخته ايد؛ آن هم از B-52؛ بيش از يك مليون زن، مرد، طفل، پير و جوان افغان را كشته ايد؟! آنچه از جنايات، تعذيب و شكنجه وحشيانه، حمله با سگ ها و فرو بردن سر متهم در آب (به فرمان فوق العاده رئيس جمهور بُش)؛ مجازاتى كه هر كى تجربه كرده؛ بدترين و سخترين شكنجه ها را بر آن ترجيح مى‌دهد؛ جناياتى را كه شما در زندان هاى بگرام، زندانهاى مربوط پايگاهاى تان در كندهار، لوگر، خوست، جلال آباد، مزار و در زندان تان در پنجشير؛ و بقيه زندان ها در افغانستان و ابو غريب در عراق و گوانتاناموى كيوبا مرتكب شده ايد؛ و آنچه از جنايات وحشيانه اى كه در دو سال گذشته در غزه انجام داده ايد، اوكراين را به جنگ روسيه كشانديد و در ميدان تنها گذاشتيد؛ آيا در تمامى تاريخ جهان كشورى را سراغ داريد كه جناياتش به اين پيمانه باشد؟!

شما تيزاب پاشى به روى زنان را به كسى نسبت داده ايد كه بزرگترين حامى حقوق زنان است، همه سياست ها، فتوى ها و عملكرد هاى مغاير اسلام و منافى حقوق اسلامى و انسانى زنان را به نقد كشيده؛ كتاب زن و حقوق آن، حجاب و لباس اسلامى زنان، د فتوى گانو تور بازار، را نوشته، در همين دوران امارت طالبان؛ خطبه هاى متعددى در مسجد ايمان؛ در رابطه به حيثيت و مقام زنان در اسلام داشت كه از طريق تلويزيون بريا به نشر رسيده؛ در نماز هاى جمعه مسجد ايمان زنان نيز شركت مى‌كردند؛ كارى كه احياء يك سنت مسلم اسلامى و در مطابقت با مهنج صحابه بود؛ ولى طالبان آن را تحريم كرده اند.

حزب اسلامي در تمامى كمپ هاى مهاجرين در پاكستان؛ كه تعداد آن به 300 مى‌رسيد؛ براى دختران و پسران مدرسه و مكتب داشت؛ كه دروس شان را از ابتدايه آغاز و تا ليسه و پوهنتون ادامه مى‌دادند؛ و هزاران فارغ پسر و دختر از پوهنتون معيارى خود به نام (اسلامى پوهنتون) به جامعه تقديم نموده. در زمينه اهتمام به تعليم و تربيه همسان پسر و دختر؛ و دفاع از حقوق زنان؛ هيچ گروهى را در افغانستان همتا و همسان با حزب اسلامى نمى‌يابيد. آيا براى عالى جناب مايه شرم و ننگ نيست كه از يك سو عليه حزب اسلامى به تبليغات دروغين مى‌پردازيد و از سوى ديگر از گروهى حمايت مى‌كنيد كه امريكا و غرب در مجموع؛ سياستها و عملكردهايش را در رابطه به حقوق زنان بدترين مى‌دانند؟!

2- آيا زمانى را به ياد دارى كه ترامپ خواست مأموريت تماس و مذاكره با طالبان را به تو بسپارد؛ در باره ات گفت: او شيطان تمام عيار است؟! نه گفت: ديپلومات كار كشته و ورزيده؛ بلكه شيطان؛ شايد در همان روز و بار ها به دوستانت گفته باشى: اين يك ستايش بود نه نكوهش؛ هدف آقاى رئيس جمهور اين بود كه از نظر وى من ديپلومات با تجربه و ورزيده هستم!! تو با وجود آن و با احساس افتخار اين ماموريت را پذيرفتى؛ عملكردت در اين رابطه شبيه به همان نوكر خان است كه روزى خان به نام بدى او را ياد كرد؛ و او هميشه و به هر كس مى‌گفت: امروز خان مرا خ.. گفت!! و اما امروز كه به حيث ترجمان هيئت امريكايى به كابل آمده اى؛ در مورد خوب و بد افغان ها حق قضاوت را به خود مى‌دهى؛ در حالى كه نه كسى تو را قاضى تعيين كرده و نه ريفيرى؛ از امريكايى ها بپرس كه قصاب و هتلر كيست؟ در همان روز كه تو بى شرمانه تهمت قصاب به شخصيت محبوب افغانها را داشتى؛ امريكايى ها در كنار قصر سفيد؛ ترامپ را هتلر عصر ناميدند و عليه او شعار دادند. ترامپ در معيت اعضاء مهم تيمش؛ معاون، وزير جنگ و وزير خارجه؛ به غرض اشتراك در محفلى كه در هوتل پنج ستاره، در كنار قصر سفيد، به اين منظور برنامه ريزى شده بود كه نشان دهد واشنگتن دى سى با طرح ترامپ مبنى بر استقرار گارد ملى به عوض پوليس محلى؛ با امن تر شده؛ به خبر نگاران گفت: چهار پنج ماه قبل انعقاد محفل اين چنينى در اين محل ممكن نبود؛ اينك من و اعضاء مهم حكومت در اين جا هستيم؛...اما هنوز صدايش در فضاء مى‌پيچيد كه عده اى جوانان امريكايى با پرچم هاى فلسطين در دست؛ و شعار هاى شور انگيز، پيهم و با صداى بلند وارد صحنه شدند؛ در كنار آزادى فلسطين و آزادى واشنگتن؛ ترامپ را هيتلر عصر خود مى‌خواندند؛ اما حقيقت اين است كه ترامپ روى هتلر، ستالين، چنگيز، هلاكو، و تمامى جنايتكاران تاريخ را سفيد كرد. امريكا از روز تأسيسش تا امروز محور اساسى جنگ، خونريزى و شرارت در جهان بوده؛ جز اندكى تمامى بوميان امريكايى؛ مالكين اصلى اين سر زمين را از دم تيغ كشيدند، كشتند و در پى نابودى نسل شان بودند؛ ارزشهاى ملى، قومى، مذهبى، زبان و فرهنگ شان را پامال كردند؛ در خلال 249 سال عمر امريكا؛ در بيش از 25 جنگ بزرگ؛ در خود امريكا، اروپا، افريقا و آسيا دخيل بوده؛ تنها در دو جنگ جهانى باعث قتل بيش از 100مليون انسان شد؛ در افغانستان در جريان بيست سال اشغال؛ تنها در آخرين سال حضور منحوسش؛ به اعتراف رئيس جمهور دست نشانده شان؛ رفيق و هممسلك خودت؛ هر روز حد وسط 300 افغان يعنى كه در هر ماه 9000 و در هر سال 108 هزار؛ كشته مى‌شد. ترامپ در سفرش به لندن نيز با عکس العمل شديد انگليس هاى شريف و آزادى پسند روبرو شد؛ و در تظاهرات پر شكوهى كه برپا کردند عليه او شعار دادند.

3- اين ادعاء تو نيز دروغ محض است كه مردم حكمتيار را قصاب كابل خوانده اند؛ خوب مى‌دانى كه اين لقب پس از كشته شدن 30 سرباز فرانسوى در بادپخ سروبى بدست مجاهدين حزب اسلامى؛ از سوى استخبارات فرانسه به محترم حكمتيار داده شد؛ افسر استخبارات در سفارت فرانسه در مصاحبه اى كه با افغانستان انترنيشنل داشت؛ گفت: 91 سرباز فرانسوى در دوران مأموريت نيروهاى فرانسوى در افغانستان كشته شده اند كه 54 تن آن در كاپيسا و از سوى مجاهدين حزب اسلامى و بقيه در جاهاى ديگر كشته شده اند؛ جنگ ما در شمال در ظاهر عليه طالبان بود ولى در واقع عليه حزبى خيلى منظم؛ به نام حزب اسلامى بود. و سفير امريكا در كابل رايان كراكر نيز در مصاحبه اش با همين تلويزيون گفت: از ايران خواستيم حكمتيار را به ما بسپارد؛ چون او قاتل تعداد زياد امريكايى ها است؛ قرار شد او را در مرز ايران- افغانستان به ما بسپارند؛ چند روز بعد سفير ايران در كابل به من زنگ زد كه او را در كجا و به كدام تاريخ به ما تسليم خواهند كرد؛ آمادگى خود را گرفتيم؛ ولى نمى‌دانيم چه اتفاقى رخ داد كه رد پايش را گم كرديم؛ اين حقائق دو مطلب اساسى را در برابر ما مى‌گذارد: اول: لقب قصاب كابل ساخته و پرداخته فرانسه و امريكا است؛ نه افغانها؛ شايد براى ترديد و تكذيب اين ادعاء واهى؛ استقبال بى سابقه و بى نظير افغانها در روز ورود حكمتيار به كابل؛ به سفيه ترين انسان ها نيز كفايت كند؛ استقبالى كه در تاريخ افغانستان از هيچ پادشاه، رئيس جمهور و قهرمان جنگ ملى صورت نه گرفته؛ و اين در حالى كه نه امريكا با جلسه بزرگ و تاريخى در ستوديوم كابل موافق بود، نه حكومت و احزاب شامل آن و نه رئيس جمهور و استخبارات رژيم؛ تلاش ورزيدند از انعقاد آن مانع شوند؛ پس از آن كه تلاشهاى شان بى نتيجه ماند؛ از ورود مردم اطراف كابل و ولايات همجوار به محل اجتماع مانع شدند؛ اما نتوانستند از ابهت و عظمت اين اجتماع بزرگ و تاريخى بكاهند. دوم: موافقه ايران مبنى بر تسليم نمودن حكمتيار به امريكا؛ نشان مى‌دهد كه ايران در اشغال افغانستان شريك و همكار مخلص امريكا بود؛ نه همكار حكمتيار؛ كشورى كه بيشترين همكارى و كمك را در اشغال افغانستان با امريكا داشت؛ ايران بود؛ اعتراف رايان كراكر و همچنان اعتراف رؤساء جمهور ايران؛ خاتمى و رفسنجانى و عده اى ديگر؛ شاهد اثبات اين ادعاء است؛ اينها بار ها گفته اند: اگر تعاون ايران نبود؛ امريكا نمى‌توانست به اين زودى و آسانى كابل و بغداد را فتح كند!! آقاى مأمور متقاعد! كه از مقامت به عنوان نماینده دائم ایالات متحده امريكا در سازمان ملل متحد، سفير در افغانستان و عراق، رئيس هيئت مذاكره امريكا با طالبان؛ به سطح مترجم هيئت تبادله اسراء تنازل كرده اى؛ آيا فهميدى كه در مورد فوق دروغ هاى شاخدار گفته اى؟!!

4- تو كه به مادر وطنت خيانت كردى و سفير اشغالگران در كابل بودى؛ و در دوران مأموريت تو و حضور نيروهاى امريكايى بيش از يك مليون افغان كشته شد؛ و 9 مليون مهاجر و آواره؛ پس از اشغال عراق توسط امريكا؛ تو را به رويت خدماتت در كابل؛ چون سفير امريكا در بغداد گماشت تا از تجاربت در خرابكارى ها شرارت ها؛ كشتار و شكنجه عراقى ها، ويرانى شهر هاى تاريخى عراق، كشتار سنى ها به دست شيعه ها؛ استفاده كند؛ هر شب و روز كماندو هاى شما و قطعات صفرى متشكل از كمونست ها و پرچمى هاى مزدور بودند كه بر خانه هاى مردم؛ اكثراً شب هنگام؛ يورش مى‌بردند؛ پدر را پيش چشم اولاد و فرزند را پيش چشم والدين و خواهران و برادران تير باران مى‌كردند؛ و هر چه در خانه مى‌يافتند غارت نموده و با خود مى‌بردند؛ و در بغداد نيز هر شب جسد صد ها عراقى سنى را كه زير شكنجه هاى وحشيانه جان مى‌دادند؛ در خريطه هاى سياه پلاستيكى مى‌انداختند و در كنار جاده رها مى‌كردند؛ جناب! قصاب كابل، بغداد، دمشق، طرابلس، صنعاء، موگاديشو و اكنون كييف و غزه؛ در قصر سفيد نشسته؛ كسى كه نه تنها تمامى او را هتلر قرن 21 مى‌دانند؛ بلكه اكثريت نسل جوان امريكا؛ دختر و پسر؛ نيز همين شعار را زمزمه مى‌كنند:

Free D0C, Free Plastine, Trump is Hitler of our time 

واشنگتن را آزاد كنيد، فلسطين را آزاد كنيد، ترامپ هيتلر عصر ماست.

مگر گمان مى‌كنى كه افغان ها و عراقى ها جنايات تو و بادارانت را فراموش خواهند كرد؟! افغان ها به خوبى مى‌دانند كه شما با كى در عراق و افغانستان و بقيه كشور ها جنگيده ايد و كى را بر اريكه قدرت نشانده ايد؛ هر كى شما به جنگش رفته ايد؛ مجاهد و آزاديخواه بوده و هر كى تحت حمايت و عنايت شما قرار گرفته اند؛ وطنفروشان پست و ذليل بوده اند؛ ستايش و نكوهش شما از اين و آن فرد و گروه؛ اگر تأثيرى دارد فقط اين خواهد بود كه غلام از آزاده و خودفروش و وطنفروشان از مدافعين صادق و مخلص كشور و ملت شناسايى مى‌شوند.  

5- از نگاه تو آى اس آى شيطان است و سى آى اى فرشته؛ همان آى اس آى كه زمانى خيلى خوب بود چون با سى آى اى همآهنگ و در تأسيس گروه هاى مورد نظر امريكا و اشغال افغانستان كمكش مى‌كرد؛ و سپس طالبان را دستگير نموده و دست بسته به سى آى اى مى‌سپرد؛ ملا برادر كه به حضورش شرفياب شدى؛ از زمره شكار شده هاى سى آى اى در كراچى بود. امروز چرا بد شده و چه تغييرى در هر دوى تان پديد آمده؟ مگر فراموش كرده اى كه آى اس آى در دستگيرى اعضاء حزب اسلامى و حتى داماد حكمتيار شما را كمك كرد؛ دست بسته به شما سپرد و شما به زندان قهرمان جعلى تان در پنجشير انتقال داديد؛ زندانى كه بيش از دو هزار زندانى مجاهد؛ اكثرأً پنجشيرى هاى مخالف شوراى نظار در آن نگهدارى، شكنجه و كشته مى‌شدند؟! مگر در زمان پرويز مشرف؛ و حتى در بيست سال اشغال؛ پاكستان مسير اكمالات نيروهاى امريكايى در افغانستان نبود؟ آيا 600- 700 طالب را دست بسته به شما تسليم نكرد؟ مگر هيئت مذاكره طالبان از پاكستان به دوحه فرستاده نه شد؟ مگر اين ادعاء وزير پاكستانى درست نيست كه گفت: ما و امريكا دو بار طالبان را به كابل رسانديم؟! مگر پاكستان همه احزاب افغانى با پسوند اسلامى را به دستور شما و عليه حزب اسلامى نه ساخت؟ مگر مجددى و ربانى را به دستور شما رؤساء جمهور افغانستان تعيين نكرد؟! مگر اين تو نبودى كه از مذاكرات طالبان با حزب اسلامى مانع شدى؟ طالبان خواستند مذاكراتى با حزب اسلامى داشته باشند؛ قرار بر اين شد تا محل اين مذاكرات تركيه باشد؛ نه دوحه و در كنار پايگاه العديد؛ به اعضاء هيئت طالبانويزه تركيه داده شد؛ اما يك روز قبل از آن كه حركت كنند؛ جلو سفر شان به دستور امريكايى ها گرفته شد؛ بعد قرار شد اين مذاكرات در دوحه برگزار شود؛ سفارت قطر در كابل به هيئت حزب اسلامى ويزه صادر كرد؛ اما باز هم امريكا مداخله كرد و ويزه هاى صادر شده حذف شد!! تو را به سر پاپ قسم كه حقيقت همين نبود؟ و آنچه تو ادعاء كرده اى كذب محض؟  

6- باز هم از تو مى‌پرسم: در بيست سال اشغال چند بار به حكمتيار پيام فرستادى كه در هر جا هستى بدون محافظ نزدت مى‌آيم؟! و اما هر بار پاسخش اين نبود كه: با امريكا هيچ موضوعى براى بحث ندارم مگر اين كه بلا قيد و شرط از افغانستان خارج شوند؛ و زمانى كه او در ايران بود و قبل از تهاجم امريكا بر افغانستان؛ آيا از سوى سى آى اى به دست شخصيتى خيلى معروف؛ اين پيام به حكمتيار صاحب فرستاده نه شد كه: طالب دشمن مشترك است؛ .. ما به غرض انتقام مى‌‌آييم، قصد ماندن در افغانستان را نداريم؛ پس از انتقام و جبران حيثيت بر مى‌گرديم... و او به قاصد پيام گفت: اشتباه شوروى را در افغانستان تكرار نكنيد؛ مى‌توانيد كابل را به آسانى تصرف كنيد؛ ولى با جنگ طولانى؛ شبيه جنگ عليه اتحاد شوروى مواجه خواهيد شد... و زمانى كه از قاصد شنيد: ما به هر صورت مى‌آييم؛ موضع حزب اسلامى و شخص خودت چه خواهد بود؛ همكارى به نفع طرفين است و اقدام عليه دشمن مشترك؛ .. جوابش اين بود: من حكومت رقيب افغانم را براى صد سال مى‌پذيرم ولى از يك خارجى را براى يك روز هم نمى‌پذيرم؛ ... در آن صورت من هيچ بديلى ديگر جز اين ندارم كه در كنار مردم خود بايستم و از كشورم دفاع كنم؛ ... او به عهد خود وفا كرد؛ طبق دعوت مكرر طالبانبه كشور برگشت؛ ولى طالبان نتوانستند مقاومت كنند، شهر ها را به شمول كابل و كندهار يكى پى ديگر ترك كردند؛ و حكومت شان سقوط كرد؛ و حكمتيار جهاد عليه اشغالگران را آغاز كرد و طبق اعتراف رايان كراكر اولين راكتى كه از درون پرتاب شده عليه وى بود. حق داريد اين درد را هيچگاه فراموش نكنيد؛ اگر حكمتيار و حزب اسلامى نبود؛ هيچ جنگى عليه امريكا؛ و به اين زودى آغاز نمى‌شد؛ طالبان در حالى از تمامى افغانستان در 5 هفته (35 روز) خارج شدند كه هنوز يك سرباز امريكايى بر خاك افغانستان پياده نه شده بود؛ فقط نيروهاى هوائى امريكا سنگرهاى مقدم طالبان را بمبارى نموده و راه را براى پيشروى جنگجوهاى كرايى ائتلاف جبل السراج باز مى‌كرد؛ تا آن كه به كابل رسيدند؛ كندهار را نيز به زودى و بدون مقاومت ترك كردند؛ و چنان متلاشى شدند كه از 2001 تا 2004 هيچ صدايى در داخل و خارج از آنان شنيده نشد؛ جنگ عليه اشغالگران امريكايى را مجاهدين مؤمن حزب اسلامى آغاز كرد و تا 2005 هيچ گروهى ديگر در كنارش در سنگرهاى مقاومت حضور نداشت.

7- باز هم از تو مى‌پرسم: آيا در همين اواخر از طريق يكى از دوستانش اين پيام را به وى نفرستادى كه به زودى كابل مى‌آيى؛ به طالبان گفته اى كه به ملاقات حكمتيار خواهى رفت... او در جوابت گفته بود: ... اين كشور و مردمش بر تو هم حق دارد؛ كارى كن كه گذشته ها جبران شود، در نجات كشور از اين وضعيت بد و دردناك؛ مفيد و مؤثر باشد؛ امريكا نه از جنگش در افغانستان سودى عائد حالش شده و نه از بقيه جنگ هاى كه پس از افغانستان به راه انداخت؛ كابل و بغداد را به نفع مسكو و تهران فتح كرد، گروه هايى را بر كابل و بغداد مسلط كرد كه وابسته به روسيه و ايران بودند و ريشه اى ميان ملت خود نداشتند... گروه هاى را بر افغانستان مسلط كرديد كه امروز با شما بود و فردا با مخالفين تان؛ يا ديروز در خدمت مخالفين و امروز در خدمت شما؛ اما در حقيقت جنگجويان كرايى بودند كه به احدى تعهد صادقانه نداشتند.... تجربه نشان داد كه هم حكومت وابسته به مسكو عامل جنگ بود و هم حكومت دست نشانده امريكا؛ موقعيت ستراتيژيك افغانستان چنان است كه نه چين و روسيه تحمل خواهند كرد كه حكومت كابل وابسته به امريكا باشد و نه امريكا عكس آن را تحمل مى‌كند؛ بگذاريد افغانستان داراى حكومت مستقل، بى طرف و منبعث از اراده مردم خود باشد؛ و افغان ها سرنوشت خود را خود تعيين كنند و زعامت مورد اعتماد شان را انتخاب نمايند؛ اين به سود همه است.  

لطفاً در آينه اين حقائق حرف ها و عملكردهايت را قضاوت كن.

8- در رابطه به جنگ هاى داخلى نيز ادعاء خليلزاد دروغ محض است؛ در شرق، غرب، جنوب و شمال كشور؛ زمانى هيچ جنگ داخلى؛ چه قومى و چه گروهى؛ وجود نداشت؛ آغازش از پنجشير و بعد از معاهده آتش بس ميان نيروهاى شوروى و مسعود و جنگ مشترك عليه حزب اسلامى بود؛ مسعود متعهد شد كه امنيت قطار هاى روسى را در سالنگ جنوبى تامين كند؛ و نيروهاى شوروى در بدل آن پول، مهمات، البسه و مواد غذايى در اختيارش بگذارد و در تصرف مناطق تحت تسلط مجاهدين حزب اسلامى در پنجشير و اطراف آن كمكش كند؛ مسعود در برابر اعتراض يكى از پنجشيرى ها در نشستى كه براى دفاع از اين معاهده و ارائه دلائل آن دائر كرده بود؛ از او پرسيد: چرا با شوروى معاهده آتش بس را امضاء كردى؛ در حالى كه هيچ گروه و قومندان خرد و بزرگ؛ در هيچ ولايت افغانستان به چنين كارى تن نداده و همه از آن خوددارى ورزيده اند؟ دستآورد ما چه بود؟ گفت: "الحمد لله در نتيجه اين معاهده محاصره پنجشير شكسته شد، امروز موتر هاى پنجشير بدون تلاشى از سوى روس ها رفت و آمد مى‌كنند، قرارگاه هاى سربازان روسى مزاحم مردم نمى‌شوند و خانه هاى مردم را تلاشى نمى‌كنند، جنگ در پنجشير خاتمه يافته، من پس از اين معاهده؛ در 24 ساعت اندراب را كه مركز مجاهدين حزب اسلامى بود؛ تصرف كردم..."؛ جنگ هاى داخلى براى نخستين بار از سوى مسعود؛عليه جبهات حزب اسلامى مستقر در اطراف پنجشير و به كمك نيروهاى شوروى آغاز گرديد. در بقيه شمال؛ از بدخشان تا بادغيس نيز هيچ جنگ داخلى نبود.

و اين جنگ ها زمانى به كابل انتقال يافت كه پس از امضاء معاهده خروج نيروهاى شوروى ميان مسكو و واشنگتن؛ كى جى بى و سى آى اى مشتركاً ائتلاف جبل السراج را ساختند؛ به هدف جلوگيرى از تأسيس حكومت اسلامى بدست مجاهدين، ادامه جنگ ناتمام شوروى در افغانستان؛ ذوب همه سلاح و تجهيزات نظامى كه در خلال جنگ وارد افغانستان شده؛ تشكيل حكومت ائتلافى مشتمل بر كمونست ها، سيكولر هاى غربگرا و مجاهد نماها، سبوتاژ طرح ملل متحد مبنى بر انتقال مسالمت آميز قدرت از نجيب به حكومت موقت غير ائتلافى و برگزارى انتخابات؛ كه نجيب نيز با آن توافق كرد و آماده استعفاء و انتقال قدرت به اين حكومت شد؛ ولى جناح كارملى حزب پرچم؛ با انتقال قدرت مخالفت نمود و متوسل به كودتا عليه نجيب گرديد؛ اين ائتلاف در اصل عليه حزب اسلامى و جلوگيرى از ورود نيروهاى حزب به كابل تشكيل گرديد؛ ايران و سعودى نيز از اين ائتلاف حمايت مى‌كرد؛ گروه هاى تحت حمايه ايران در آن شامل بودند؛ ربانى غرض مذاكرات با كمونست ها و روسيه؛ از طريق رياض به مسكو فرستاده شد؛ جنگ هاى كابل در واقع ادامه جنگ هاى قبلى بود؛ فقط با اين تفاوت كه چند گروه كوچك مجاهدنما نيز وارد كابل گرديد و تحت قومنده جنرالان كمونست به جنگ حزب اسلامى رفتند؛ لوى درستيز زمان نجيب جنرال آصف دلاور، قومندان گارنيزيون كابل جنرال نبى عظيمى، اردو و رياست امنيت ملى، مليشه هاى جنرال دوستم... اداره و امنيت كابل را به گونه كامل در اختيار داشتند؛ مجيد معاون دوستم از طريق بى بى سى اعلان كرد: نمى‌گذاريم حزب اسلامى وارد كابل شود؛ براى عقب زدن نيرو هاى حزب اسلامى از اطراف كابل؛ مخصوصاً چهار آسياب؛ عمليات مشترك شان را آغاز كردند؛ در چهار سال حكومت نامنهاد ربانى كه رئيس جمهور اصلى آن جنرال دوستم بود؛ تمام توان شان را به كار گرفتند ولى قادر نشدند يك انچ پيشروى نمايند؛ چهار حمله بزرگ زمينى و هوائى داشتند كه در همه شكست خوردند؛ جنرال نبى عظيمى در كتاب خاطرات خود؛ اردو و سياست به اين شكست ها اعتراف نموده و ملامتى اش را به گردن جمعيت و شوراى نظار انداخته است. حزب اسلامى جز همين جنگ هاى دفاعى دوران حكومت ائتلافى؛ در هيچ جنگى ميان افغانى شركت نكرده؛ در دوران جهاد عليه ناتو و امريكا؛ كه آغازگرش حزب بود؛ اين موضع و روش را اختيار نمود و به مجاهدين دستور داد كه جنگ شان تنها عليه نيروهاى خارجى بوده و هيچگاهى با نيروهاى نظامى و امنيتى افغان درگير نشوند؛ مگر اين كه مورد حمله قرار گيرند و مجبور به دفاع از خود باشند؛ از 2001 تا 2016 و تا زمانى كه اوباما رئيس جمهور وقت اعلان كرد كه تا پايان سال 2016 هيچ سرباز امريكايى در افغانستان نخواهد ماند؛ 95 در صد نيروهاى خارجى كشور ما را ترك كردند و بقيه نيز در پايگاه ها و مراكز شان محصور و محدود گرديده؛ نه عمليات نظامى داشتند و نه حضور و تحركات در شهر ها؛ منتظر خروج از افغانستان بودند؛ مجاهدين حزب هيچ جنگ و درگيرى اى با نيروهاى داخلى نداشتند؛ مى‌توانستند مخالفين شان را در اطراف كابل و خيلى از ولايات تصفيه كنند ولى نخواستند جنگ به مناطق ديگر كشور انتقال يابد؛ به دفاع از خود سنگر هاى شان در اطراف كابل اكتفاءكردند. در همين سال بود كه راه مذاكره با حكومت كابل؛ نه امريكا؛ را در پيش گرفت؛ نه در نوبت اول حكومت طالبان عليه آنان جنگيد و نه در نوبت دوم؛ اما بقيه گروه ها كه با امريكايى ها يكجا به كابل آمده بودند؛ يكجا با نيروهاى خارجى و حتى قبل از آنان كشور را ترك كردند و اكنون از اروپا و امريكا شعار جنگ عليه طالبان را مى‌دهند؛ برخى از امريكا و ناتو مى‌خواهند كه برگردند و مشكل طالبان را براى آنان حل كنند و برخى مى‌گويند: اگر امريكا قصد تصرف بگرام را دارد؛ ما حاضر خدمتيم!! تمامى اين گروه ها در جنگهاى داخلى درگير بودند؛ جمعيت، شوراى نظار، اتحاد، طالبان، جنبش، وحدت، ... جمعيت و طالبانبيش از 30 با هم جنگيده اند؛ طالبان او روز تأسيس حركت شان تا امروز با همه جنگيده اند.  

9- ترور ها در پاكستان نيز يكى ديگر از افتراءاتى بود كه به آن پرداختى؛ اما بدون هيچ سند و ثبوتى؛ اگر توانستى در سالهاى متمادى حضور مهاجرين در پاكستان؛ از زمان سردار داؤد؛ تا خروج نيروهاى شوروى از افغانستان، نام ده نفرى را بگيرى كه اتهام ترور شان به مجاهدين و مخصوصاً متعهدين حزب اسلامى راجع شده؛ حاضرم برايت جائزه بدهم؛ در حالى كه تعداد مهاجرين بيش از 3.5 مليون، و چند سال نه بلكه چند دهه را در پاكستان سپرى كردند؛ كسانى هم به پاكستان مهاجر شدند كه افسر، سرباز، مليشه، مأمور و كارمند دولت؛ حتى كمونست بودند؛ نه كسى از آنان انتقام كشيد و نه به ترور مخفيانه شان مبادرت ورزيد؛ در حالى كه تمامى اين مهاجرين از ظلم و ستم همين دولت كه وابسته به شوروى بود و عليه ملت مى‌جنگيد، بر خانه هاى شان بم  مى‌ريخت، مى‌بست و مى‌كشت؛ اما افسران عالى رتبه همين دولت؛ به شمول وزير دفاع و ده ها جنرال، پيلوت ... به مجاهدين پناه آورده اند؛ در روشنايى رهنمود هاى اسلام؛ برخورد شرافتمندانه و نيكو با آنان صورت گرفته و تا پايان اقامت شان در پاكستان امنيت شان تأمين بود و با هيچ مزاحمتى مواجه نه شده اند. با وثوق كامل مى‌توان گفت كه اين نوع برخورد انسانى و شرافتمندانه را با مخالفين مسلح؛ در كمتر انقلاب تاريخ مى‌توان يافت. مهاجرين در پاكستان باعث امنيت در آن كشور شدند؛ پس از كودتاى 26 سرطان در كابل؛ و تسلط رفقاى كمونست سردار داؤد؛ سلسله انفجار ها و ترور ها در صوبه سرحد و بلوچستان پاكستان آغاز شد و دامنه اش تا كراچى رسيد؛ اما با ورود مهاجرين افغان به پاكستان به گونه سريع مهار گرديد و زمانى فرارسيد كه بساط اين ناامنى ها به گونه كامل برچيده شد.

بگذار اين را نيز به قضاوتت محول كنم كه ترامپ در رابطه به وضعيت بد امنيتى شيكاگو؛ پرجمعیت‌ترین شهر ایالتایلینوی امريكا گفت: هر روز 5 تا 9 تن (حد اوسط ماهانه 210 تن) در اين شهر كشته مى‌شوند!! باور دارم كه در سه دهه اقامت مهاجرين در پاكستان 9 شخصيت غير مجاهد در پاكستان با انگيزه سياسى ترور نه شده. اما در 20 سال اشغال افغانستان؛ كه فضاء و زمين كشور در كنترول نيروهاى امريكايى بود؛ در كابل و بقيه شهر هاى بزرگ و مناطق تحت سلطه نيروهاى نظامى و امنيتى امريكا و حكومت دست نشانده اش؛ صد ها شخصيت مجاهد، عالم، خطيب، استاد، نويسنده و ...ترور شده؛ تنها در جنوب غرب كشور؛ در لوى كندهار بيش از دو هزار و هشت صد شخصيت مطرح پشتون ترور گرديده؛ حتى پدر و برادر يك رئيس جمهور نيز در اين زمره بودند. شما اقتدار را به بدترين ها و مفسدترين هاى جامعه ما سپرديد، جنايتكاران جنگى را به رتبه هاى جنرالى و مارشالى و القاب قهرمان ملى نوازش كرديد؛ كسى كه بيش از پانزده هزار طالب را پس از تسليم شدن به شرط امان و حفظ جان شان؛ به بى رحمانه ترين و وحشيانه ترين شيوه كشت و در گور هاى دسته جمعى نيمه جان دفن كرد؛ آنهم به دستور وزير دفاع امريكا رامزفيلد؛ كه گفت: ما به اسير ضرورت نداريم؛ با شنيدن اين پيام از طريق امواج راديو؛ فوراً و بلادرنگ آستين بالا زد و به كشتار وحشيانه اسيران در حالى دست يازيد كه افسران امريكايى ناظر صحنه بودند!! او در اصل يك مليشه كرايى شوروى بود كه به دليل غارتگرى هايش به نام گلم جمع شهرت يافت، رفقاى داكتر نجيب؛ قريه هاى خارج از سلطه حكومت را كه متهم به همكارى با مجاهدين شناخته مى‌شدند؛ به اين گلم جمع هاى كرايى محول مى‌كردند و به آنان مى‌گفتند: سر شان از ما مال شان از شما؛ و آنها به پيمانه اى غارت كرده و همه چيز مردم مظلوم و بى دفاع را چپاول كرده اند كه حتى گليم كهنه زير پاى زنان را نيز برده اند. اما همين جانى پستاز عنايت تو و امثالت به مارشالى رسيد؛ معاون رئيس جمهور شد، قومندان نيروهاى امريكايى در افغانستان سكات ميلر به خانه اش در جوزجان رفت؛ خدمات او را ستود و دو مدال امتياز را بر سينه اش نصب كرد.

كسى را شما قهرمان ملى ساختيد كه عكس هايش را جز در بخش كوچك كابل؛ از كارته پروان تا خيرخانه؛ در بقيه بخش هاى كابل؛ شرق، جنوب و غرب آن كسى نمى‌توانست بر ديوارى نصب كند؛ پشتون، اوزبك، تركمن، هزاره و شيعه و هيچ قوم ديگر؛ به شمول تاجك هاى غير پنجشيرى؛ او را نه تنها قهرمان ملى نمى‌پذيرند؛ بلكه به دليل سازش با دو اشغالگر؛ شوروى و امريكا او را خائن ملى مى‌نامند؛ ايادى ذليل و دروغكوى اجانب؛ از تمامى اين حقائق انكار نموده، وطنخواهان و مدافعان استقلال و آزادى كشور را تروريست مىنامند و جنايتكاران بد نام تاريخ را مى‌ستايند و مدال مى‌دهند و سند برائت؛ امريكا هيچ فرد و گروه متعهد به منافع ملى و آزاديخواه را در 20 سال نه حمايت كرد و نه در فهرست دوستان خود گرفت؛ همه را در فهرست سياه دشمنان امريكا گرفته و تروريست خوانده؛ گروه هاى را حمايت نموده كه براى منافع امريكا عليه ملت خود جنگيده اند؛ كسانى را كبوتران سفيد صلح تبليغ نموده كه از نخستين روز تبارز شان در ميدان سياست؛ عليه افغان ها و خاصتاً مجاهدين؛ جنگيده اند؛ عمليات انتحارى شان نيز همواره عليه افغان ها بوده و كمين گيرى ها، انفجارها و اختطاف هاى شان نيز چنان كه قربانى اش افغانها بوده اند!!

خوب است اين را نيز به تو و كسانى كه تو را درست نمى‌شناسند بگويم: خليلزاد در شهرتى كه كسب كرد و به مقاماتى كه نائل شد؛ و مورد عنايت سى آى اى قرار گرفت؛ مرهون چانس بود يا اهليت و شخصيت؟!

پاى امريكا به اشغال افغانستان كشانده شد و از آنجا به عراق و چند كشور ديگر اسلامى؛ براى آن كه مسلمانان را اغفال كند و نشان دهد كه جنگ امريكا در اين كشورها؛ نه جنگ امريكا با اسلام و امت اسلامى است و نه جنگ صليبى ديگر؛ ضرورت آن را احساس كرد كه در اين برهه كسى سفير امريكا در افغانستان و عراق و نماينده امريكا در ملل متحد باشد كه مسلمان نما بوده و شهرت فريبنده و ظاهرى اش از مسلمان و اما در واقع بيش از هر امريكايى الاصل وفادار به منافع امريكا باشد؛ مطيع تر و وفادار تر از خليلزاد را نيافتند؛ به اين ترتيب خليلزاد شد مصداق اين بيت حافظ شيرازى: «قرعه کار به نام من دیوانه زدند»!!